ارزش کسب و کار BPM چیست؟
ارزش BPM چیست؟
BPM زمانی که برای فرآیندهایی که دارای ساختار هستند و ارزش بالایی ایجاد می کنند، به کار می رود به خوبی می درخشد. 20درصد فعالیت های قابل خودکارسازی برای عملکرد یک شرکت منحصر به فرد هستند که کلید برد در بازار به شمار می روند.
ارزش BPM مستقیماً از این واقعیت که فرآیندهای کسب و کار در هر زمان در جلو و مرکز تفکر همه ی افراد قرار دارند جریان مییابد. تمرکز بر یک مدل فرآیند کسب و کار به غلبه بر احتمال گم شدن در جزییات پیاده سازی فناوری کمک میکند.
برای ایجاد ارزش بیشترین نیازی نیست که BPM در هر فرآیند اجرا شده باشد. برنامه های سازمانی در خودکارسازی تعداد زیادی از فرآیندهای پایدار خوب عمل میکنند. فناوری های تعاملی همیشه برای رسیدگی به موارد غیر منتظره مورد نیاز خواهند بود. BPM زمانی که برای فرآیندهایی که دارای ساختاری هستند و ارزش بالایی ایجاد میکنند به کار میرود به خوبی میدرخشد.
اگر ما به فرآیندهای قابل خودکارسازی در شرکت نگاه کنیم(همان طور که قبلاً اشاره شد شامل حدود 20 درصد از کل فرآیندها ) آن ها به طور کلی به دو گروه تقسیم میشوند. حدود 80 درصد فرآیندهایی که قابل خودکارسازی هستند، فعالیت های استانداردی هستند که مزیت رقابتی ایجاد نمیکنند. رویاپرداز تکنولوژی جفری مور در کتاب خود، زندگی روی گسل، این گونه فعالیت ها را فرآیندهای زمینه مینامد، زیرا آنها لازم هستند اما در یک کسب و کار تفاوتی ایجاد نمیکنند. این فرآیندها که در بسیاری از کسب و کارها مشترک هستند، به طور معمول در برنامه های سازمانی اجرا میشوند.
20 درصد باقی مانده از فعالیت های قابل خودکارسازی برای عملکرد یک شرکت منحصر به فرد هستند. مور این فرآیندها را فعالیت های هسته ای مینامد، زیرا آن ها نشان دهنده ی منبع ارزش منحصر به فرد ایجاد شده توسط شرکت میباشند. غالباً، این فرآیندهای منحصر به فرد کلید برد در بازار هستند. از طریق درک و خودکارسازی این مجموعه از فرآیندها شرکت ها میتوانند خود را از رقبایشان متمایز کنند.
چشم انداز BPM در ارزش پیگیری به خاطر خود نیست. در هر سطح از استفاده، BPM باید از طریق ارائه مزایای ملموس کسب و کار، ارزش خود را حفظ کند. مادامیکه این مزایا در ارزش متفاوت باشند، BPM به اندازه ی کافی شناخته میشود. اکنون الگوهای مختلف پدید آمده و ما میتوانیم با اطمینان پیش بینی کنیم که شرکت ها برخی از مزایای زیر را تجربه خواهند کرد.
افزایش شفافیت. مدیریت میداند هر کس چه کاری انجام میدهد و چگونه باید آن را انجام دهد. همان طور که معیارهای بیشتر و بیشتری به فرآیند اضافه میشود، عملیات زمان حقیقی کسب و کار روشن تر خواهد شد.
افزایش قابلیت ردیابی. با توجه به فرآیندهای عملیاتی امکان درک چیزی که اتفاق افتاده و چیزی که در حال رخ دادن است، وجود دارد. این امر میتواند کمک بزرگی در شناسایی یا تجزیه و تحلیل مشکلات و هم چنین آسان تر کردن برآوردن تطابق های مورد نیاز باشد.
بهبود پاسخ گویی و انعطاف پذیری. در یک شرکت فرآیند محور، تغییر میتواند سریع تر و دقیق تر اجرا شود زیرا این حالت مستند و درک شده است. طراحی حالت از یک پایه روشن شروع میشود. علاوه براین، فرآیندهای کسب و کار به خوبی تعریف شده، شبیه سازی از جریان میسازند و فرآیند طراحی را ساده تر مطرح میکنند بنابراین مشکلات را میتوان زودتر تشخیص داد.
بهینه سازی مداوم کسب و کار. هنگامیکه پیاده سازی BPM در یک شرکت بالغ میشود، همه چیز نیاز به درک عملکرد در جایی که اتفاق میافتد، دارد. هنگامیکه چالش به وجود میآید، به جای این که فقط دنبال کاهش هزینه باشیم، نمایش پیچیده تری از بهبود عملکرد امکان پذیر است. فرآیندهای ارزش زای اصلی میتواند به سادگی تعریف شده و بهینه سازی شوند و تلاش های نوآوری میتواند در جایی که احتمال بیشترین تاثیر را دارد متمرکز شود.
بهبود جایگاه استراتژیک. از آن جا که بیشتر فعالیت های شرکت آگاهانه طراحی شده و به دقت اندازه گیری شده است، امکان ایجاد تنظیم برای ارائه اهداف صریح و روشن برای افراد در تمام سطوح وجود دارد. در صورت نیاز فرآیندها میتوانند مجدداً طراحی شوند، اما به احتمال زیاد، اهداف عملکرد میتواند استراتژی را به اهداف فردی ترجمه کند.
بهبود کسب و کار و جایگاه IT. از آن جا که مدلسازی فرآیند کسب و کار زبانی ارائه میکند که میتواند برای بیان فرآیندهای کسب و کار در هر سطح و به روشی که هم برای کسب و کارها و هم کارشناسان IT قابل درک باشد، ارتباط بین آن چه که باید انجام شود و تکنولوژی که آن را انجام خواهد داد قوی تر میشود. مشکلات بروز کرده در پیاده سازی از طریق ورودی های مناسب از کسب و کار و IT، توسط طراحی یک فرآیند کسب و کار ایده آل با آن چه که پیاده سازی آن ممکن است، حل میشود.
شناسایی سریع خطر. مدل فرآیند کسب و کار قابل پیش بینی تر شده و رابط کلیدی بین ورودی ها و خروجی شناسایی شده اند، مشکلات بالقوه را میتوان در زمان مناسب متوقف کرد و برای بازسازی برنامه ریزی کرد.
بهبود توانایی مالکیت یا محروم کردن کسب و کارها. یک چشم انداز BPM درک روشن تر از عملیات و نقاط یکپارچه سازی با مالکیت جدید و رویکردی روشن تر و نقشه راهی برای یکپارچه سازی فراهم میکند. همین کار را برای چشم پوشی از عملیات ها نیز انجام میدهد.
دید روشن از فعالیت های هسته و زمینه. هنگامیکه BPM درک چگونگی ایجاد ارزش کسب و کار را افزایش داد، تقسیم کردن فرآیندها به آن هایی که برای ماموریت شرکت هسته ای هستند و آن هایی که چارچوب را پشتیبانی میکنند آسان تر است. بسیاری از شرکت ها برون سپاری فعالیت های زمینه را برای بهبود تمرکز خود و بازگشت سرمایه امتحان میکنند. BPM یافتن و برون سپاری فرآیندهای زمینه ای را آسان تر میکند.
بهبود مدیریت روابط برون سپاری شده. یک رویکرد بالغ BPM تعریف روشن فرآیندها برای برون سپاری را آسان تر میکند. ورودی ها، معیارهای های کیفیت یک فرآیند، معیارهای مورد استفاده برای نظارت بر فرآیندهای در حال اجرا، و خروجی ها برای فرآیندهای کلیدی به عنوان بخشی از پیاده سازی BPM است. هنگامیکه زمان برون سپاری یک فرآیند فرا میرسد، بسیاریی از اطلاعات در مورد فرآیند مانند دانش مورد نیاز برای تعریف و اجرای فرآیند، مذاکره SLA و دسته بندی آن فراهم است.
ایجاد استانداردترین برنامه نرم افزاری سازمانی. BPM برای آوردن داده ها و قابلیت های نرم افزارهای سازمانی موجود در فرآیندهای سراسر سازمان از SOA استفاده میکند. این امر ارزش سرمایه گذاری روی این برنامه های کاربردی را تقویت میکند.
البته تمام این منافع یک باره ظاهر نمیشوند. آن ها باید با پشتکار دنبال شوند. اما از آن جا که BPM یک زمینه پایه را فراهم میکند، منافع حاصله به راحتی از دست نخواهد رفت.